نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

دِین های ابدی به ساده ترین حضورها

چندتا چرکنویس، من را بردند به روزهایی که توی سیاهی دلم کسی چراغی روشن کرد و من توانستم توی آن شب‌های تاریک و تلخ، خودم را دوباره ببینم، خودم را دوباره بیابم. هرچند چراغ زود کور شد اما حقیقت دیدار با خودم نه. 

شاید به ناچار توی سرزمین کسی دولت مستعجل باشی اما کاش بتوانی خوش بدرخشی. در روزگاری که آن آدم دارد باز تصویر خودش را فراموش می‌کند، ناگاه نوشته‌ای می‌بیند: گوشه‌ای از دلش را زنده می کنی، حتی اگر خود مرده باشی. آنوقت لحظه‌ای تو مسیح کسی می‌شوی.