بی شک یکی پشت صحنه نشسته تخمه میشکند و میخندد. و اصلا خبر ندارد چقدر لوث و مزخرف شده.
میدل فینگرم را برای نویسنده ی احمق این کمدی سیاه بالا می برم و با همان چهره ی رنگی و دماغ قرمز و لباس های مسخره ای که تنم کرده رو سویش میکنم و با صدای غمگینی که روی کاراکترم گذاشته زمزمه میکنم:
You think I fucking care?!