من اگه تسلیم شدنی بودم کونمو میذاشتم تو خونه بابام همون ایران میموندم و بدبختیم رو گردن این و اون مینداختم و ایراد از زندگی این و اون میگرفتم.
من دریدم کون خودمو تا اینجا رسیدم. برای خیلیا هیچی هم نیست. خیلیا خب پاشون تو کفش من نبوده. ولی این نقطه ای نیست که من بخوام جا بزنم.
اگه درد منو کسی نمیفهمه به درک. اگه تا ماتحت تنهام به درک. این منم اینم شرایط منه. و من اینجا نمی بازم.
شاید روزی ببازم اینجوری نه. اینجا نه.
شاهین نجفی عشق رو خوب فهمیده وقتی میگه:
اگه فردایی باشه من با تو میسازم
بُرد من وقتیه که به تو میبازم
اگه یه مردی دارید که جمعه شب (همون پنج شنبه شب خودمون تو ایران) باهاش می کنید بیرون میرید می نوشید میگید می خندید به قول امام ره دلخوش به این مقدار نباشید! همه مردا از خدا میخوان همه اینکارارو براتون بکنن جمعه شبا.
اگه یه مردی دارید که شنبه صبح (همون جمعه صبح خودمون) باهاتون صبحانه میخوره پرده وصل میکنه از تصمیم ها و گرفتاری هاش باهاتون میگه بساط کباب ناهار و جور میکنه به گل و باغچه رسیدگی میکنه، اونوقت برنده اید و دلتون رو هرچقدر خواستید خوش کنید.
نگران بهار و تابستان نباش دختر.
گرما توی دستهای کسی است که شانه های تو را میجوید. و توی دل تو، وقتی کنار تو میماند.
نگران فصل ها نباش دختر .
فصل ها می آیند و میروند. اعتبار فصل به کسی است که میماند.
ترک کردن برای کسی که ترکش خوبه اگه از سر مشغله نباشه فایده نداره هیچ شاید منجر به عادت بدتر دیگه ای بشه. مثال عرض میکنم !
من یوتیوب رو به مدت یک ماه ترک کردم به امید اینکه گوشی از دستم بیفته نتیجه این شد که دوهفته بیشتره که تو سایت های خرید آنلاینم و این بار نه فقط وقتم که پولمم دارم خرج میکنم. و اگه گوشی رو خاموش کتم خدا داند به چه کار میفتم. از این رو ترک برای عده ای که تو ترک خوبن جواب نمیده. چون همیشه باید به اون جا سخته بزنی. عرض میکنم !
اصولا ما دو دسته ایم یه عده اراده ترک داریم اراده عمل نداریم. یه عده اراده عمل داریم اراده ترک نداریم. منی که تو دسته اولم اگه واسه بهترشدن اوضام از نقطه قوتم شروع کنم به جای خاصی نمیرسم. نهایتا بیکار لش میکنم رو میل و خیالپردازی میکنم. باید به جا سخته بزنم یعنی چی؟ یعنی جای ترک عمل کنم. اگه بتونم زور کنم خودم رو به عادت های جدید اونوقت گوشی خودبخود جایگزین میشه. و اینجوری واقعا بهبودی حاصل میشه.
و تویی که تو عمل خوبی و تو ترک نه، مثلا میخوای سیگار رو بذاری کنار، عادت جدید برا خودت بذاری وتوش موفق هم بشی احتمالا منجر به ترک سیگارت نمیشه، چه میدونم شروع کنی نقاشی کشیدن. احتمالا نقاشی و سیگار رو باهم میکشی و از قبل هم بیشتر. تو باید به جا سخته بزنی. یعنی نکشیدن و آگاه بودن به اینکه همینه که هست باید هزاران کار قبلی که شروع کردی و بی سیگار تموم کنی. و این بی سیگار رو باید دردشو بکشی.
خلاصه من یه چیزیو فهمیدم هر چی سخت تره تمایل داره به اینکه درست تره.
… حالا اگه مثل منید یعنی بهتون بگن نخور نکش نکن بشین همه رو راحت انجام میدید و دردتون هم نمیاد باید خدمتتون عارض ! بشم که شما باید کوانتومتون رو بجنبونید. باید پاشید فکر کنید چه مشغله ای باید برا خودتون جور کنید. و باید دردش رو بکشید اصلا تا دردت نیاد یعنی نشده.
آخرین روز هفته و سنگ شدم. واقعا نمیخوام از جام تکون بخورم. لباس پوشیده بدون جوراب لش کردم رومبل. و امروز نمیخوام هیچی با خودم ببرم سر کار.
خسته شدم هر روز فکر تغذیه روز و ناهار و تیکت باش. میخوام آزاد باشم. میخوام به هیچ کس هیچ جا هیچ چیز وابستگی نداشته باشم.
از اسارتی به اسارت دیگه کوچ کردم. شاید از بزرگتری به کوچکتری. از امن تری اما به ناامن تری.
اگرچه پارادوکسی توی این هست. چون وقتی از ناامنی فرار میکنی اسارت آغوشش رو باز میکنه . و در عین حال مفهوم آزادی توی دل خودش امنیت رو داره. فقط وقتی میتونی بگی کاملا آزادی که دغدغه ناامنی نداشته باشی.