نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

یه جایی پیش تو هست که آزادم که مستقل و بی نیازم که خوبم که کاملم که هیچی مهم نیست

من و‌موهام‌ با هم بخشوده شدیم. 

و‌حالا تصمیم‌ نهاییم اینه که بلند شن تا سر کون. نه کوتاه تا گردن. 

و خب مراقبت خیلی بیشتری از قبل میکنم. 

ذهنم می‌خواد بفهمه. و نتیجه گیریش اینه که جای سعی کردن برای بهتر شدن شروع کرده به پذیرفتن و رها کردن. 

ولی من میگم‌که یه چیزی ورای ایناست. پای یه دعایی یه حسی به معجزه ای یه عشقی در کاره. 

یا شاید همش یکیه؟ از هم جدا نیست.