آدم جوگیر نسبت به بقیه آدما دیدید تا حالا؟ یعنی طرف در کل نسبت به مسائل حالا شاید خیلی جوگیر نباشه. به شکل خیلی مزخرفی نسبت به آدمها اینجوره. یعنی اگه یکیو ببینه که یه ذره ازش تعریف میشه یا به هر دلیلی بقیه بهش سر موضوع خاصی توجه میکنن، این میره خودشو میندازه اون وسط شرحه شرحه میکنه تا توجه شخص مورد توجه رو بگیره.
این چندش ترین نوع آدم جوگیره.
خدا نصیب نکنه یکی از این آدمها از بخت بد جز نزدیکانتون باشن. باخت میدید اونم چه باختایی.
بالاخره وقت شد و دسکتاپم را جارو کشیدم. حالا مانده تا مرتب کردن تک تک فایلها. ولی همین که این چهارتا برگ سبز توی پسزمینه به چشم میآیند حالم خوب میشود.
هیچ نباید گفت.
هیچ نباید گفت.
یک وقت هایی هم آدم دلش نمیخواهد آنچه توی سرش است را روی کاغذ بریزد. یا آنچه توی دلش است را...
انگار که فرقی نکند. حتی اگر دلی بلرزد. دریچه ای به روی فکر کسی باز شود. چیز تازه ای توی سینه کسی دوباره نفس بکشد. اما انگار برای آن کسی که مینویسد هیچ فرقی نکند... .آن آدم نمینویسد. صف کلمه ها توی کله اش درازتر و شلوغ میشود، از هم میپاشد، آن تو، توی کله ی نویسنده ای که نمینویسد جنجال به راه میافتد. آن وقت دیگر حتی اگر بخواهد هم بنویسد چیزی از تویش درنمیآید جز هذیان.