دو شبه تو خواب میرم یه دنیای دیگه.
به شکل عجیبی کاملا از دنیای فعلی جدا میشم. هیچ کس هیچ چیز هیچ حسی حتی، از دنیای روزم باهام نیست. جوری که وقتی بیدار میشم تا ده دقیقه درگیر تطابق خودم با وضعیت موجود میشم.
دنیای خیلی خاصی نیست. فقط کاملا یکی دیگه است. خیلی خیلی آرومتر و بی دردسر از این زندگی فعیلمه. روحم آزادتر و بی درد تره ، خیلی. و اینش خیلی خوبه. ولی تا جایی که یادمه زندگی رویایی آنچنانی هم نیست.
نمیدونم چجوریه که مغزم تونسته یه دنیای دیگه بدون هیچ اتصالی با این دنیا برا خودش بسازه ولی دمش گرم.