گاهی یه تصویر بهت میگه چی میخوای، چی دوست داری باشی، چجوری دوست داری زندگی کنی.
قلبم باز درد میکنه. ناخن هام بالاخره بعد از صبر بسیار به مرحله خیلی قشنگ شدن نزدیک شدن. ایشالا بمونن واسم و به چیزی گیر نکنن برخورد نکنن زیر چاقو و لای پاشنه کفش نرن. ناخن خوشگل کردن رو تو یه دوره ای با یه پسره فلان بهمان شده یاد گرفتم. فقط این یه خوبی رو داشت. چون به دست و ناخن اهمیت میداد منم حساس شده بودم و بعدا چون خودم خیلی خوشم اومده بود باهام موند دیگه. شما از بی خاصیت ترین اکس هاتون چه چیز خوبی براتون مونده؟
اون تصویری که گفتم رو امروز خودم کشیدم.
خودم رو یه جورایی سپردم. یعنی دست از تلاش برداشتم. تلاش واسه تلاش نکردن ! تو حالت متلاشی بی تلاشی هستم… مثلا گاهی واقفم به اینکه کارم سمی و غلطه ولی میگم من کی باشم که بخوام حالا سمی نباشم. متلاشی بی تلاشی رو متوجه میشید؟
گاهی فقط میتونی بخش خیلی کوچیکی از اون تصویر رو زندگی کنی. و خب تجربه ثابت کرده که بهتره «دلخوش به همین مقدار باشید!»
برای پست بالا:
اگه واقعا عاشق موی کوتاه نیستی، کوتاهش نکن.
یه دورهای از بلند شدن هست که: مامانم بهش میگه دوران بلوغ موی کوتاه. وحشتناک میشه. نه میتونی ببندی، نه میشه باز گذاشت :)) البته به جنس مو هم مربوطه، و جنس خوب یا صاف، در اون دوران هم خوشگله.
برای این پست:
سوال خوبی بود،ولی هرچی فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید! از هیچ کدوم چیز خوبی برام به جا نموند (جز خصوصبات معنوی مثل بی اعتمادی و عدم باور به همه!)
من زیاد موکوتاه کردم تا حالا. وقتی هم کوتاه میکنم قشنگ کوتاه کوتاه میکنم و دقیقا مشکلم هم اون وسطاشه . یا خیلی بلند دوست دارم یا کوتاه اساسی.
- اکس ها رو ولش پس. نکستا رو دریاب