نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

dialogo

- non posso passare 

- son cazzi tuoi, perché non hai coglione di confrontarti con la gente 


تجربیات

هرگز منتظر خبر خوب نمونید. منتظر خبر بدم نمونید. کلا منتظر نمونید. درستش اینه.

به چپ مبارک بگیرید آنچه که نمیرود رو، و آنچه که میرود رو بهش بچسبید و باهاش برید. در غیر اینصورت چشاتونو وا می کنید میبینید هرگز تو اون دفتر فانتزی خوشگله چیزی ننوشتید، هرگز از اون عطر گرونه نزدید، هرگز تو اون مغازه شیکه نرفتید،  هرگز اون کتاب قطوره رو باز نکردید. فقط هی منتظر موندید هی منتظر موندید هی منتظر موندید. میخواید زندگی کنید؟ منتظر هیچ خبری نمونید.

نصایح خوشگلان به خودشان

چو چند صباحی با جرکان بنشستی، تو نیز جرک خواهی شد. نه به شیوهٔ جرکیدگی آن جرکان، که در شاْن ضمیر خویشتن و به رسم گُه‌ذاتی های پیشینت، لیک دوصد بیش از پیش!

و چون جرکان در گرد تو بسیار گشتندی، دیگر از آن سوراخی که به وادی جرک‌زدگی دخول کردی خروجت میسر نیست. 

پس ای چشم‌قشنگ، موقشنگ، کمرباریک! چون علی‌ایةحال در تو خلوص پیشین به هرزگی دوران سر در خاک نکشیده و یک دو روزی‌ات هنوز امید وارستگی مانده، از صحبت ناجنس اعراض دار و بدان دو روز دنیای دون نیارزد که با خلق جرک‌پیشگی کنی و ذات خویشتن را به پلشتی لذایذی که دردسر بندگان خدا بی‌برو‌برگرد نوک دمشان است، در پیشگاه حق و حقیقت سرافکنده گردانی. 

حالا دیگه خوددانی برو هرکار دلت میخواد بکن.