نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

روزها

روزها دیر می گذرند.

به صبح که فکر می کنم انگار دارم به پریروز فکر می کنم. پس چرا سالها انقدر زود می گذرند؟!

بعضی وقت ها از کاه برای خودم کوه می سازم. نامه ی ساده ای رو که باید چهار روز پیش می نوشتم هنوز ننوشتم و الان هم داره سنگینی می کنه. امشب می نویسم و فردا صبح حتما میفرستم. 

قانون جذب میگه اگر زندگیت رو دوست داشته باشی چیزای دوست داشتنی بیشتری سمتت میاد. قبلا هم گفتم، چرت میگه! چیزا دست و پا ندارن و عقل و احساسم ندارن که بفهمن تو دوستشون داری و بدون بیان سمتت. تو هم خر نیستی زندگی که دوسش نداری رو زورکی دوست داشته باشی. بر فرض خودتم خر کردی دیگه واویلا! تو و  اون زندگی کوفتیت در آغوش هم ever after  میشید. 

اما برعکس اگر زندگیت رو دوست نداشته باشی بالاخره یه جایی تو یه مرحله ای تصمیم می گیری تغییرش بدی. هرگز نباید به فضاحت زندگی عادت کرد. و هرگز نباید خودآگاهی رو تو جریان زندگی از دست داد. لازم نیست آدم بشینه غصه بخوره و شکایت کنه. میتونه خوشحالی های خودش رو هم پیدا کنه اما انکار حقیقت سازنده نیست، ویرانگره.