به عکسهای مردم دیگر در جاهای دیگر توی صفحهٔ نشنال جئوگرافیک که نگاه میکنم نمیتوانم باور کنم اینها به اندازهٔ من یا به اندازهٔ «ما» اضطراب دارند. تو گویی دوردست همیشه جایی است به مثابه بهشت. گاه توضیحات عکسها را نمیخوانم. در کسری از ثانیه قصهٔ پریواری برای تصویر آن سه دختر روبروی آینه میسازم. و فکر میکنم کی میتواند بیخیالتر از دختری باشد با تنی پُر و لباسی این همه رنگی، که کنار دو خواهرش توی یک آینه ریمل میکشد؟ خیره به عکس در رویای دوری مراقبه میکنم. نمیخواهم حتی کوچکترین خیال ناخوشی را به این قصه راه دهم: آن سه بیگمان خوشبختترین مردمان روی زمیناند.