نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

به نت‌ها قسم

موسیقی است که می باوراندم به اینکه روحی آزادم. نه مجموعه‌ای از داده‌ها و دستورها.



نظرات 2 + ارسال نظر
Morgana پنج‌شنبه 6 بهمن 1401 ساعت 08:56

جن‌ها عزیزدلم رو رها کردن و برگشت پیشم دوباره :*
دیگه کِی میای من رو با خودت ببری توی اون کوهستانه که عکسشو چند پست قبل‌تر گذاشتی تا چند صباحی نفس کوهستانی بکشم؟

وقتی نبودی دوس داشتم بیام توی اون بلاگفاییه بپرسم الان کجا؟ ها؟ الان از کجا پیدات کنیم؟ :))

از زندگی چه خبر؟ چیا رو رها کردی و به چیا سفت چسبیدی؟ غذای جدید چی درست کردی؟

من هم‌چنان دارم از گهواره تا گور آره. تقریبا بیشترِ آدم‌ها و افکار آزاردهنده رو رها کردم و فکر کنم به چیزی هنوز نچسبیدم. ینی توی یه حال معلقیِ خوبی به سر می‌برم. یه ذره قرتی‌تر شدم و به نظرم زین پس اوقات فراغتم رو دلم می‌خواد بذارم پای مسافرت. غذای جدید، چیزی درست نکردم اما یه ترکیبی هست که خیلی دوسش دارم و هر بار یه ادویه جدید بهش اضافه می‌کنم و ساده و خوشمزه و سریعه. ترکیب هویج و سیب‌زمینی و پیازِ سرخ شده همه با هم توی ماهیتابه. با مقادیری نمک و ادویه تا اونجا که همه‌شون نرم شن. با نون و سبزی خوردن و تُرُبچای شیرین! :))

گفتم افکار آزاردهنده رو رها کردم؟ بذار تصحیح کنم که فقط بخش خودآگاهشو. ناخودآگاهش داره هم‌چنان می‌گاد.

خیلی دوستت دارم. مراقب خودت باش :*

سلام عشقولیییی
:))) جن ها خرند.
غذای جدید تا دلت بخواد دارم اش درست می‌کنم جات خالی... کاش منم بتونم افکار آزاردهنده رو رها کنم. اما خب چسبیدم به یه سری چیزا و این برای من تفلون که به چیزی نمیچسبیدم خوبه... قرتی هم دوست دارم. ولی علی الحساب وقت و شرایطش رو ندارم. اما قرتی باش تا می‌توانی.
خیلی خوشحالم کردی قرتی خانوم. تو هم همینطور ماااااچ

divaar شنبه 8 بهمن 1401 ساعت 14:22

دلم گرفت وقتی وبلاگت رو نبود دیدم.
ولی فکر می‌کردم که باز برگردی. دستت رو شده(اینو نشنیده بگیر :)) ). برای همین مدام سر می‌زدم.

:) بغل
خودم می‌دونم دستم پیش خودمم رو هست ؛)
مرسی از اینکه به یادم هستی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد