نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

روزهایی که گمان نمیکردیم دور شوند

سلی خواننده رو دیدید؟ نوجوون که بودم یه پسری تو محلمون بود (یا میومد تو محلمون) شبیه اون. شایدم یه ذره گنده تر. من و دوستام اسمشو گذاشته بودیم شرک.  من هنوز کوچولو به نظر میام کم و بیش ولی اون زمان واقعا کوچولو موچولو بودم کلا اگه چهل کیلو بودم. شرک گنده ترین پسری که دیده بودم به عمرم از من خوشش میومد و چندباری جرات نزدیک شدن هم کرد. 

یادمه خوشم اومده بود از این تضاد و از اینکه احتمالا اونم از این تضاد خوشش اومده. به نظر هم پسر آروم و ساده ای میومد و من بهش راضی بودم. اما داستانی پیش نیومد چون من یه دهه شصتی فوق سنگین بودم (کاملا عکس وزن فیزیکیم) . الان یهو سلی رو‌دیدم یادم اومد. بازم به اون تضاده فکر کردم و خوشم اومد. 

کاش ادم میتونست خاطرات خوب و بدش رو جدا کنه و بدا رو بندازه دور برای همیشه.