نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

«هیچ میفهمی داری غصه چی را میخوری عطیه؟! تو مگر غصه بهتر نداری؟!»

«همه درد عطیه شوهر  معتادش حسین بود. مردی که عاطفه حتی توی صورتش بیشتر از کسری از ثانیه اتفاقی ،نگاه هم نمیکرد. کسی مثل حسین هیچوقت نمیتوانست درد عاطفه بشود. دنیای  سیاه عطیه اما حسین پرور بود.» 

…