خیلی برام جالبه که تقریبا همه یه همکلاسی دارن که باهاش یه ماجرایی داشتن. این برای من نشون دهنده ی اینه که بخش اعظمِ! آشنایی ها و عاشقی ها و این بساطا ربطی به دچار واوو شدن و شانس و تقدیر نداره. طرف اگه یه کلاس دیگه می رفت باز یه همکلاسی دیگه پیدا میکرد. یعنی "باید" میشده دیگه. همون قضیه قدیمی دختر همسایه.
پسری رو میشناسم که جدی جدی حاضر بود برای یه دختره بمیره، یعنی به معنای واقعی کلمه. اما همین جنابِ تعطیل، در شرافتمندانه ترین اعتراف عاشقانه ای که میشه کرد به دختره گفته هر کسی دیگه ای جای تو بود من همین می شدم! و اونجا بوده که دختره که از قضا یکی از ماهرویان مشنگ موجود نبوده و "شاخِ" نباتی بوده واسه خودش، دلزده و بعدم دچار ایدئال گرایی حاد میشه، یعنی بدبخت ایدئال گرایی داشته از اول، فقط حاد شده! (ها معلومه خودم بودم نه؟!)
خلاصه که من فکر میکنم عشق اگر قراره انقد دم دستی و باری به هرجهت و زور چپون باشه گردنش خرد، به درک، اصلا نباشه. من در این مورد فری تیلی و "شر"وار و غیرعلمی فکر میکنم و بدبختانه دچار ایدئال گرایی حادم، و این عقیده که عشق باید حادث بشه از وسط مغزم تکون نمیخوره. حالا نه! قرار نذاشتم با خودم که به قول خارجیا در تنهایی بمیرم. فقط قرار گذاشتم نه خودمو فریب بدم نه... نه هیچی، همین دیگه، نه خودمو فریب بدم!
عشق هم به حول و قوه ی الهی اون وسطا یا شاید حتی اون آخرا حادث بشه. نشه هم کون لقش، نشده دیگه... کسی از بی عشقی نمیمیره. فقط یه نفر هست اینجا، پشت کیبورد لمسی این موبایل، که از پیچوندن حقیقت خفه میشه.
لوییس با اینکه میداند هانا میمیرد، با ایان ازدواج میکند و از هانا هم نمیگذرد.
من آن وقتی که Arrival را دیدم کاملا لوییس را درک کردم و امروز هم ماجرایی آن را دوباره به خاطرم آورد . ماجرایی که من را به این فکر انداخت که من بی گمان، بی هیچ تردیدی، انتخابی از جنس انتخاب لوییس می کنم. و این را حق طبیعی خودم می دانم.
پی نوشت: البته این را هم بگویم اصلا از Arrival خوشم نیامد!
I felt like we had a secret, just the two of us, you know like that thing when you just want to be with the one person the whole time and you feel like the two of you understand something that nobody else gets.
American hustle
اول اینکه عشق تحسینه، نه ترحم. و عشق شیفتگیه، نه عادت.
اونایی که میخوان همو ترک کنن اما نمیتونن، عاشق هم نیستن، اونا فقط ترسو هستن همین! عشق میون اوناییه که میتونن اما هر چی هم که بشه، نمیخوان همو ترک کنن.
حالا فرضا عاشق شدی میخوای بدونی عشقت درست کار میکنه؟ کافیه بیقراری ها و آروم و قرارت یه اندازه باشه...یه زمان باشه... به یه کیفیت باشه!