نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

این به شجاعت تو بستگی دارد

نه آن دلیل‌‌های روشن، بلکه همیشه آن جزئیاتی که ازشان می‌گذریم، می‌بینیم اما نادیده‌شان می‌گیریم، سرنخی از حقیقت هستند. چرا؟ چون حقیقت درست به همان اندازه که وسوسهٔ پرده‌پوشی‌اش را دارد، تشنهٔ پرده‌دری‌اش است. و درنهایت سرنوشت این جدال را به تو ‌می‌سپارد. تا زمانی که ازش بترسی پوشیده خواهد ماند. بخواهی‌اش بی‌گمان تسلیم تو خواهد شد.


Truth


Do not try and bend the spoon. That’s impossible. Instead, only try to realize the truth.


What truth?


There is no spoon.


Matrix 

 

از فیلم ها و کتاب ها

فیلم های مزخرف از کتاب های مزخرف بدترند. با اینکه از هر زاویه ای که نگاه کنی هزینه ی یک کتاب مزخرف بیشتر است. اگر بخواهی تمامش کنی وقتت را از یک فیلم بیشتر می گیرد، اگر خواستی بزنی جلو  باید حواست را بیشتر بهش بدهی، چشم و چالت را بیشتر درمی آورد و حتی پولی هم که حساب کنی قیمتش از قیمت یک فیلم بیشتر است. تازه بعدش نمیتوانی فوری شیفت دلیتش کنی و پشت بندش بگویی: "...." (هر جوری که بهش نگاه می کنم می بینم هیچ جوری نمیشه یه ذره از این فحشو اینجا بنویسم!). اما نمی دانم چرا فیلم مزخرف بیشتر می... (شماره 1 یا 2 به انتخاب خودتان) به اعصاب آدم. شاید مثلا چون اولش چندتا بازیگر خوشگل و خوش تیپ و یک شهر قشنگ جلو چشمانت می چرخند و بهت نویدهای دروغکی می دهند. اما کتاب از اولش سرد و بی رمق و مردنی است و اگر خوب باشد یواش یواش خودش را رو می کند و اوج خوبی اش معمولا آن آخرهاست! اما اگر بد بود چیزی عوض نشده همانجور تا آخر بی ریخت مانده. شاید هم به خاطر این ها نیست و دلایل دیگری دارد. شاید هم این فقط یک مسئله ی شخصی است.

دیشب یک فیلم مزخرف دیدم و امشب یکی از آن دیشبی بدتر، "...."!

شب خوش فردا کلی کار دارم.

هر که که یاد روی تو کردم جوان شدم


آدمها از لُپ پیر می شوند... دقت نکرده اید؟ دقت کنید اولین نشانه های چمدان بستن جوانی، چروک های زیر چشم نیست، بغل های چانه است، لپ ها از گونه ها به نرمی  سر خورده اند دو طرف چانه...

دلشان؟ آره من منکر آن نمی شوم. ولی خب پیر شدن دل از نظر لغوی چیز مهملی است... چون پیری قاعدتا امری برگشت ناپذیر است. اما دلی که پیر شده می تواند جوان شود. کافی است آن وسط ها مثل شعر حافظ یک نگاری پیدا بشود مثلا... پس اصلا اسم اشتباهی برایش پیدا کرده اند. دل از آن چیزهایی است که هیچ وقت سن نداشته، یک چیز مجرد بی زمان و مکان که فقط کیفیت خوشی اش پایین و بالا شده.


زر و سکوت


 

آنهایی که حقیقت را دریافته اند سکوت می کنند
و انهایی هم که چیزی نمی دانند هی زر زیادی می زنند
و بعضی ها هم هستند که حقیقت را دریافته اند اما ترجیح می دهند همچنان زر بزنند این ها یا ترسو اند یا به حقیقت دیگری پی برده اند انهم اینکه: گور بابای حقیقتی که بشاشد بهمان بگذار زرمان را بزنیم
!