استرس وقتی سراغ آدم میاد که آدم از کارهایی که قرار بوده انجام بده عقب افتاده. اون وقت استرس مثل یه هاپوی کوچولو ولی سمج میاد هی دورتو میگیره و پارس میکنه. گرچه به هرحال سگه و پاچه ات رو گرفته، ولی خیلی بامعرفته.
دیگه دفترای یادداشتم هم یاری نمیدن، هی مینویسم این کارو اون کارو ولی هیچکدوم تیک نمیخورن.
آیا من با خودم بد کردم؟ و در آینده بابت این روزا غصه ام میشه؟ ولی آخه آینده؟ آدم همیشه تو آینده اش در حال نق زدنه!
پس آینده جانم اگر روزی گذرت به این روزا افتاد و خواستی قضاوتم کنی لطف کن در حق خودت و خفه شو!
Cause I'm doing my best!
- superero' le correnti gravitazionali, la luce e lo spazio per non farti invecchiare