نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

«در دنیا همین طوطی را داشتم... جان شما... جان طوطی...»

افسوس که  قلب من هنوز بالغ نیست. 

ای وای از  این کودک شوخ و شنگ ، در بستر پر درد و پیر سینه ام اسیر. 

توگویی من هر چه دیده ام صاف به جناغ سینه ام خورده، قلبم آن جا، مثل پوست دستهام هنوز رنگ دنیا ندیده انگار. این دل از سر من از سر زندگی من از سر هر چیز و هر کسی توی زندگی کوفتی ام، از سر خود سرم زیادی است. این دل باید مال کسی دیگر می بود.