نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

برای تورقی اگر


امروز آروم و بارونیه، ماکارونی رو مدل ایرانی گذاشتم دم بکشه. فکر میکنم امروز روز آخر قشنگی می‌تونه باشه. روز میانه‌ خوبی هم هست. روز اول؟ امروز  اولین روز چی میتونه باشه آخه؟





Pan comforting Psyche


مردم با فیلم و آهنگ و رمان گریه می‌کنن. من با این!







تناسب نداریم اما دل داریم

انار هست. پونه و گلپر هم با خودم اوردم. چرا نخرم دون نکنم نمک و گلپر و پونه نزنم؟  چرا صبر کنم تا یه پاییز دیگه که شاید جام بهتر باشه دلم خوشتر باشه یا فلان؟!

اصلا تا پاییزی دیگه این یه مشت پونه مگه میمونه؟ من، کشف که کرده بودم به وضوح دیدم دیگه که چقدر مکان ها و شاید بهتر بگم فضاها برام مهم ان. شاید نشستن روبروی این تصویر و کاسه انار و پونه دست گرفتن هیچ فضای مهمی خلق نکنه که هیچ، گند هرچی فضاسازی رو دربیاره. اما من که نمیتونم زندگی خودمو دچار حسرت و حرمان کنم که چی؟ که فضای هارمونیک دل انگیزِ کاسه‌اناری ندارم.  شکممو همچنین دلمو معطل بذارم که چی؟ که...



ترک و پیوستگی





 رفتن دو رو دارد. یکی ترک و یکی پیوستگی. 

آسوده ام، با اینکه بخش بزرگی از کارهام خارج از پیش بینی و کنترلم پیش رفت و خیلی از ترس هام حتی بدتر از آنچه تصور کرده بودم پیش آمدند. اما (گفته بودم) من تمامم را بخشیدم. و حالا بیشترم. بیشتر از قبل خودم هستم و این پیروزی است. از آینده نمی ترسم. گیرم که دنیا باز بخواهد یک جا، یک لحظه که غفلت کردم زیر پایم را خالی کند. من این بار بیشتر دارم که ببخشم. 

رفتن دو رو دارد یکی غصه و یکی شادی. 

یکی ترس و یکی امید. 

تصمیمت را که گرفته باشی روی تاریکش را کف دستت پنهان می کنی و دل خوش می کنی به روی روشنش. 


آنچه فرا می‌گیرد رهایی از آموخته‌هاست






تائوت چینگ (دائو د جینگ)، لائوتزو


حتی بدکار نیستند، فقط سست‌اند





دن ژوان در جهنم، جرج برنارد شاو


Siddhartha

What could I say to you that would be of value, except that perhaps you seek too much, that as a result of your seeking you cannot find.





عکس رو از تیتراژ بیگ بنگ تئوری اسکرین شات گرفتم.


یازده سالگی


شکل و شمایل اولین خط اختراعی ام توی یازده سالگی چیزی شبیه این عکس بود. آن زمان هیچ فضای پسورد یا کلیدداری نداشتم، یادداشت‌هایم را به این خط می‌نوشتم که کسی نتواند بخواند. به دوتا از دوست‌هایم یادش دادم و با استقبالشان روبرو شد. کلی به این خط نامه رد و بدل کردیم.

از حروف (صدادار و بی‌صدا)،هجاها و کلماتِ کامل تشکیل شده بود. یعنی مثلاً «با» یک شکل مخصوص داشت، «بی» هم شکل مخصوص خودش. ولی «ر» به هرحال ر بود و باید بعدش حرف صدادار می‌آمد تا خوانده میشد. بعضی کلمات مانند «من» «آسمان» و... هرکدام شکل مخصوص خودشان را داشتند و نیاز به نوشتنشان با حروف و هجاها نبود

همهٔ این پیچیدگی‌ها به خاطر این بود که کسی نتواند خطم را رمزگشایی کند! و آن حرف‌های فوق‌سری فاش نشوند!

کدام حرف‌های فوق‌سری؟ مثلاً این: مامان امروز لوبیاپلو درست کرده، می‌دانم این کار را عمداً کرده که لج من را دربیاورد!



*حرفی که در حجاب ز گفت و شنود بود

آخر به رمز گفت و به ایما شنود و رفت

*کاشانی


Sisters

این خواهر من است. همهٔ رازهای دخترانهٔ من را این می‌داند. همهٔ آن پچ‌پچ‌ها را با این می‌کنم، هم آن شیرین و شورها، هم آن خیلی تلخ‌های ناگفتنی به هر کس دیگر.




این دیگه بارون نیست، و بله اصلاُ من اساساً برف‌ندیده‌ام

این بالکن منه. درکم می‌کنید چرا عاشق این خونه‌مون هستم؟ خیلی خیلی حیفه آدم روبروی همچین منظره‌ای نتونه شکلات داغ بخوره. صاف دیروزِ همین تصویر زده باشن لب و لوچه اش رو داغون کرده باشن و حالا با وجود گلودرد مجبور باشه شیر یخ‌زده و نووفن و آموکسی سیلین با بستنی قورت بده! ولی این آدم تمام سال خواب این روز رو دیده، هیچی نمی‌تونه خرابش کنه.







(Blue is the warmest color (La vie d'Adèle

مدت‌هاست می‌خواهم درباره‌اش بنویسم، هی افکارم کلمه نمی‌شوند؛ ناچار دست‌و‌پا‌شکسته می‌نویسم: به نظر من این فیلم بیشتر از آنکه دربارهٔ همجنس‌گرایی یا مسائل اجتماعی و دغدغه های فرانسهٔ امروز باشد، دربارهٔ عشق است. دربارهٔ قدرتی که عشق در زایش شادی و اندوه واقعی آدم‌ها دارد. دربارهٔ قدرتی که عشق در کشف وهویت‌بخشی به آدم‌ها دارد. دربارهٔ قدرتی که عشق در ضعیف کردن و قدرت بخشیدن به آدم‌ها دارد.

و چند نکته دیگر:

دختره واقعاً خوب بازی می‌کند.

آدم دلش می‌خواهد برود از اول ادبیات را سر کلاس‌های دبیرستان فرانسه بخواند.

واقعاً لزومی ندارد روی صحنه‌های بی‌پروای فیلم خیلی مانور بدهیم.

من بالاخره فرانسه یاد می‌گیرم.


Dreams



می‌دونید کجای Frozen خیلی خوبه؟ خیلی جاهاش! ولی اون قسمتی که آدم برفی آرزوی تابستون می‌کنه خداست!






homeland



*اگرcity lights  را یک در هزار ندیده اید پنج دقیقه اولش را حتما ببینید.