نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

داری نفس می‌کشی توی این هوا می‌دانم وگرنه این آسمان متروک کجا و این نسیم کجا...


تو در شهری می‌دانم وگرنه این تابستان کجا و این باران کجا...

بارون تابستونی می‌زنه و اگر بگم بارون تابستونی  جز ده تا چیز اول خوب تو دنیاست هیچ بیراه نگفتم. اینه که شاعر شدم. اگر می‌تونستم تابستون رو بغل می‌کردم نمی‌ذاشتم بره. در گوشش می‌گفتم بیا امتحانا رو دو برابر کن. بیا بی‌حادثه و پرملال باش. بیا پرپشه‌تر شو! فقط بمون. 


تعبیر

چقدر یه آدم باید خوش‌شانس باشه که یه خواب رو دو بار زندگی کنه؟


شما سرمادوستان بعضی چیزا رو نوفهمین

چی اندازه صدای جیرجیرکا تو سکوت ظهر تابستون اینجوری آرامش بخشه؟ خب چندتا چیز دیگه م هست، مثلا صدای ویز ویز مورچه بزرگا که دارن زمینو سوراخ میکنن تو سکوت ظهر تابستون!  من این تابستون داغ شرجی بی کولر رو با هیچی عوض نمیکنم. با ورژنای بهتر خودش البته چرا. 


چقدر دورتر از ساعت یک و نیم ظهر تابستون به اضطراب میشه شد؟ هیچی. اینجا نقطه آخره. 


تو رو به خدا حوصله کن!


دلم یه تنوعی می‌خواد. تو شیوه زندگیم. یه بهبودی‌ای. و خوب می دونم تصمیمای لحظه‌ای کاری از پیش نمی‌برن. بعد اندوهگین می‌شم که انقد تغییر کردن سخته. و سختیش به فلانم، زمان بره. زمان‌بریش رو دیگه واقعا نمی‌تونم حواله کنم. چون من الان دلم تغییر می خواد. و خب برمی‌گردم به گذشته نگاه می‌کنم ببینم چقد تغییر کردم. بعد می‌بینم چقد کم، چقد کم. بعد اندوهگین‌تر میشم. ما تو ژن‌هامون اسیریم. شاید یه روزی بشه طرح  ژنوم دلخواهمون رو دستمون بگیریم بریم دکتر بگیم بیا من می خوام این باشم. فعلا ولی باید بجنگیم. اما نه اون جنگ هیجان‌انگیز و پر سروصدا و پرشوری که تو کارتونا می‌دیدیم و تو فیلما می‌بینیم. نه. باید مث مورچه‌ها که به صف. هی میرن هی میان. چقد طول بکشه که برن چقد طول بکشه که بیان... بجنگیم. تنها سلاحمون صبر و پافشاری و حوصله است. سلاحمون خیلی سلاح تخمی بیخودیه. ولی همینه که هست. اینو زمین بذاریم نابود میشیم. 

پس قهرمان خان سلحشوری‌های تو استقامت توی همین لحظه های کوچک کوفتی است.


Strongly suggested

Did you light up every lantern
Your flame whipping against the wind

Or did you fall back to the alleys
With all your secrets to defend



Gregory Alan Isakov
Wa I just another one