نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

و در تخمی ترین زمان برای مکانی متولد شده ام. (و یا برعکس!)

به گمانم ماهی بوده‌ام. یک ماهی آبی کوچولو. بی‌آنکه کسی گذرم را ببیند اقیانوس را سفر کرده‌ام. یک روز پیر و خسته روی دریا دراز کشیده‌ام به آسمان یکدست آبی چشم دوخته‌ام (حالا ماهی یه چشمش این وره یه چشمش اونور نمی‌دونم چه جوری  به اسمان چشم دوخته‌ام ولی دوخته‌ام)

و آبی مرده‌ام.