نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

امکان بعضی از چیزها توی این زندگی واجب بود. مثلا واجب بود بتوانی هر وقت بخواهی دکمه ای را بزنی و توی بازار میوه کنار پدرت ظاهر بشوی و توی دست او چند کیلو بلال تازه باشد.

واجب بود بشود حداقل یک ساعت، فقط یک ساعت در ماه، بتوانی خاطره ای را دوباره زندگی کنی. 


Home

عکس‌ها آرومم نمیکنن.  دلم بی حد و حساب برای خونه تنگه. 

ما درخت نیستیم که ریشه داشته باشیم اما ما  دی ان ای‌ای کوفتی و  حافظه‌ای کوفتی‌تر و  ناخودآگاه کلفتی داریم. ریشه می‌خوایم چی کار؟!