نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

تو رو به خدا حوصله کن!


دلم یه تنوعی می‌خواد. تو شیوه زندگیم. یه بهبودی‌ای. و خوب می دونم تصمیمای لحظه‌ای کاری از پیش نمی‌برن. بعد اندوهگین می‌شم که انقد تغییر کردن سخته. و سختیش به فلانم، زمان بره. زمان‌بریش رو دیگه واقعا نمی‌تونم حواله کنم. چون من الان دلم تغییر می خواد. و خب برمی‌گردم به گذشته نگاه می‌کنم ببینم چقد تغییر کردم. بعد می‌بینم چقد کم، چقد کم. بعد اندوهگین‌تر میشم. ما تو ژن‌هامون اسیریم. شاید یه روزی بشه طرح  ژنوم دلخواهمون رو دستمون بگیریم بریم دکتر بگیم بیا من می خوام این باشم. فعلا ولی باید بجنگیم. اما نه اون جنگ هیجان‌انگیز و پر سروصدا و پرشوری که تو کارتونا می‌دیدیم و تو فیلما می‌بینیم. نه. باید مث مورچه‌ها که به صف. هی میرن هی میان. چقد طول بکشه که برن چقد طول بکشه که بیان... بجنگیم. تنها سلاحمون صبر و پافشاری و حوصله است. سلاحمون خیلی سلاح تخمی بیخودیه. ولی همینه که هست. اینو زمین بذاریم نابود میشیم. 

پس قهرمان خان سلحشوری‌های تو استقامت توی همین لحظه های کوچک کوفتی است.