من
عاشق بی ار تی هستم. شب باشد، خلوت باشد، توی گوشم موزیک باشد، کنار پنجره باشم. به
چراغ های شیرینی فروشی سر خیابانمان چشم بدوزم و پیاده نشوم. ایستگاه من را رد کند.
هی برود. هی برود. ته خط دوباره اتوبوس برگشت را سوار شوم و به این فکر نکنم که این
رفتن است یا برگشتن.