نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

قراردادهای اشتباهی

اعداد هم مثل قانون ها، قراردادهای ما هستند.

مثل همین عید من... که پست قبل درباره اش نوشتم. قرارداد تازه ای با خودم، با زندگی، با دنیا، با سرنوشت.

قانون ها بی شک شکست پذیرند. و قراردادها، بستگی به ما دارند، بی شک شکستنی...


دبیرستانی بودم، یادم نیست چندم. یک روز ساعتم را از مچم بازم کردم و گفتم این دارد من را بدجوری آزار می دهد. و تا سالها بعد من هرگز ساعت به دستم نبستم. 

امروز هم خط کش ها و و اندازه ها و و درجه ها و عددهای زیادی هستند که باید از خودم باز کنم. از ذهنم، از قلبم، از زندگی ام.

بعضی چیزها را نباید جدی گرفت وگرنه سوار تو می شوند و گاه آنقدر روی کولت سنگینی می کنند که در آخر زمینت میزنند، بعضی چیزها مثل همین  اعداد، همین قراردادهای اشتباهی...