نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

stars

نمیترسم. قبلا هم گفته بودم که نمی ترسم. بیزارم. 

نمیخواهم ادای ادمهای افسرده را دربیاورم. خلقم تنگ است اما افسردگی به قبر باباش بخندد. 

دیشب شاخ شدم و سشوار نکشیدم. موهای خیسم را مثل دخترهای شر و شیطان و پرشور فیلم های هالیوودی ریختم روی شانه و مشغول کارهای دیگرم شدم. دیشب از سردرد سه بار بیدار شدم. امروز صبح با یک قرص گنده سرپا بودم و الان دوباره یک سمت سرم دارد میریزد پایین.

it's our infinity and it might be small 
But I'd rather have this than nothing at all 

Let's play with life like a deck of cards 
I'll shuffle you away and then blame it on the stars