نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

شعر

این که با خود می کشم هر سو، نپنداری تن است

گور گردان است و در او آرزوهای من است


آتش سردم که دارم جلوه ها در تیرگی 

چون غزالان در سیاهی دیدگانم روشن است


من نه باغم، غنچه های ناز من تکدانه نیست

پهن دشتم لاله های داغ من صد خرمن است


سینه ام اتش گرفت و شد نگاهم شعله بار

خانه می سوزد، نمایان شعله ها از روزن است


آه سیمین گوهری گمگشته در خاکسترم       من بمانم، او فروریزد، زمان پرویزن است


سیمین بهبهانی