نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

آخرین دقیقه ی اردیبهشت

امشب  دعوت جالبی ازم شد. شیر تو شیر عجیبی شده. امروز آخرین روز اردیبهشتی بود که بیشتر از همیشه نوشتم. الان هم این پست را دارم توی جاده مینویسم. 

ته همه ی این ها سیاه ترین تهشان این است که هیچکدام نشوند... من بمانم و حوضم. اگرچه من توی دو پست قبل  سرزمینی را دیدم پر از ذرات معلق نورانی و هیچ سیاهی ته این ماجراها نمیبینم، اما خب فرض کنیم من و حوضم باز تنها بشویم چیز غریبی نیست دست کم آرامش عادت و سکون که هست. مثل امروز که بعد از یک هفته غذای بیرون گرفتن. یک کاسه عدس گرفتم زیر شیر که بشورم یکهو انگار پرنده ای توی سینه ام آرام شد و قرار گرفت. گفتم آخیش! چقد عدس شستن خوبه!

من که دنبال آرام و قرار گرفتن نیستم اما پرپر هم نمیزنم برای چیزی...