نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

چهارشنبه

امروز همینکه فهمیدم چهارشنبه است و سه شنبه نیست جهیدم و تا خود جایی که فقط چهارشنبه و دوشنبه میتونستم برم دویدم! (کاش میشد واقعا بدوم زنگیدم تپسی) خلاصه اینکه نزدیک دو ساعت معطل شدم اونجا و هیچی! مقصود در جلسه ی دیگری مشغول بود. برگشتم رفتم جای دیگه ای که همین چهارشنبه باید می رفتم! و نتونستم زبون به دهن بگیرم و چیزی که قرار بود لو ندم رو دادم! اما بهتر! حالا راضی ترم. فردا باز صبح زود جهش و پرش دارم. از این سر شهر به اون سرش. بعد این موقع های روز باید بیام بشینم سر بقیه کارا. جون ندارم و دراز میکشم سرشون و چرتم میگیره و یه صدایی از ته وجودم هی میگیه: پاشوووو پاشوووو اما نمیتونه منو بپاشونه.

پریروز تصمیم گرفتم رمان بنویسم. از این بساطی که درگیرش شدم. 

خدایا پول زیادم آرزوست. زیااااااد... خعععییلی ...

دارم آهنگی که اینجا معرفی کرده و گذاشته رو گوش میدم. یاد ده سال پیش افتادم که بعد از گوش دادن یه ترانه ی ملوس عربی  واسه اولین بار تصمیم گرفتم عربی یاد بگیرم. از اون تصمیم هایی که مسکوت موند. برای من همیشه دست ترانه ای در کاره وقتی صحبت از زبان تازه ای باشه.


خواننده عزیزی که دوباره پیام گذاشتی  و گفتی خوب می نویسم و بیام خوشحال میشی، ممنونم لطف داری. کجا بیام ؟! آدرسی نذاشتی!