نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نقطه ضعف های من

میخوام بنویسم، در مورد آدمهایی که خراب میشن رو آدمای دیگه. حالا چه از نظر مادی چه معنوی.

اما خسته ام. سرماخوردم. تمرکز ندارم. و ماکارونیم هم رو اجاقه. از همه اینا گذشته صبح یه ربع به پنج یه سوسک با شاخک هایی بزرگتر از اندازه تنه ی خودش، کشتم. از صبح تهوع دارم! تازه چقدر برای خودم تکرار کردم که این هم یه جونوره مثه بقیه. که تو خونه ی همه تو زندگی همه هست...! اما باز هم تهوع دارم.

دیروز رمان تازه ای رو تموم کردم و فکم افتاد از ترجمه ی مترجم نامی اش! جز افتضاح ترین ترجمه هایی بود که خوندم. و تصورش رو بکنید غلط املایی! توی کتاب به اون معروفی. توی اثر مترجم "بزرگی" که خودش ویراستاره! اون هم نه یه جا! نه یه بار!

دنیا، دنیای زد و بندهاست.