نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

از آدمها

هیچکس دوست ندارد وسط بنشیند، همه ترجیح میدهند به پنجره بچسبند، یا از در بیفتند ولی لااقل یک طرفشان آدم ننشسته باشد. 

ما در پی هم ایم ولی سخت از هم می گریزیم. ما همیشه در تلاشیم تا خود را به شکل هم درآوریم ولی از جزییات همدیگر بیزاریم.

ما ساعت ها و روزها و سالها می گردیم تا کسی شبیه خودمان را بیابیم چون کمترین تفاوت را تاب نمی آوریم. ترجیح می دهیم در تنهایی بمیریم و زیر بار عذاب جانکاه درکِ هم، خود را فرسوده نکنیم.

 از دور برای هم قشنگیم، به هم لبخند میزنیم و حتی یکدیگر را ستایش میکنیم،  اما هر کدام مرزی داریم هرچند نامرئی، اما الماس گونه سخت و باارزش.