نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

سیگار و ستاره

سیگارش را به دیوار میچسباند و فشار می دهد، دانه های نور می ریزند پایین.

- چه کار می کنی؟

- به خدا علامت میدم. بهش میگم منم همین طور! عین خودت!

- ؟!

- مگه نمیبینی خداخودشم امشب حوصله ش از همه چی سر رفته و همین کارو کرده؟ 

شب پرستاره ای است...