دیدن آن همه سکون در وجود یک آدم، تکان دهنده است!
دختر به پشت افتاده بود توی مسیر ویژه ی اتوبوس.
و تکان نمیخورد. مطلقا تکان نمیخورد.کسی بهش دست نمیزد، دختر دیگری بالای سرش سعی می کرد باهاش حرف بزند. او اما مطلقا حرکتی نمیکرد.
نمیدانم چرا تنها چیزی که از آن سکون عظیم برداشت کردم، تنهایی اش بود و نه حتی مرگ.