نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

از آدمها

بعضی از آدم ها می روند بالای یک برج بلند زرتی خودشان را می اندازند پایین. 

این ها اینجوری از چشمت می افتند.

این ها اگر نمیرند ممکن است دوباره به چشمت بیایند چون خب افتادنشان توی یک لحظه ی جوانی و جهالت بوده و سگ خورد توی دلت را یک لحظه خالی کردند، بیخیال.

اما بعضی دیگر میروند بالای مثلا صخره ای زرت خودشان را می اندازند، می افتند روی صخره ی پایینی، باز زرت خودشان را می اندازند روی صخره ی پایین تری. همین طوری زرت و زرت می روند پایین تا جایی که دیگر کاملا از چشمت افتاده باشند و نبینی شان. این ها دیگر هرگز دوباره به چشمت نخواهند آمد. چون یکی از افتادن هایشان را فراموش کرده باشی،  دوتا را فراموش کرده باشی... این ها بارها و بارها توی دلت را خالی کرده اند. افتادن این ها فراموش شدنی و به چشم آمدن دوباره شان ممکن نیست.