نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

لاشه ی حقیقت

به نظر می رسد یکهو پرده از جلو چشم آدم می افتد. انگار خدا به پیامبری مبعوثت کرده و حقایق را یکجا کف دستت می گذارد. ولی اینطور نیست. گره های آن پرده طی مدتی طولانی به زور دست و دندان شل شده اند. خون دل خورده ای تا حقیقت را دریابی. 

آن وقت حقیقت چیست؟ لاشه  مرداری.