نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

می‌میرم برای وقتی که آسمان رعدوبرق می‌زند، سگی پارس می‌کند، اسبی شیهه می‌کشد


آنقدر خسته بودم که با ماسک روی صورتم خوابیدم. بابی دارد از ته دل پارس می‌کند و هرچی آن خانمه صدایش می‌کند، داد می‌زند، عصبانی می‌شود، بابی بس نمی کند. بابی عصیان کرده و کاش من هم می‌توانستم مثل او بروم توی بالکن و هر چقدر می‌خواهم دادوبیداد کنم.