نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نان خشکی (نمکی) های تاجر


بیشتر چیزا اولش کار می کنن. بعضی چیزا که کیفیت خوبی دارن تا وسطاش هم کار میکنن. اما همه چیزا آخراش از کار میفتن (مگر اینکه made in Japan باشن اونم تو دوره ی بروبیای دمینگ تو دهه های شصت و هفتاد میلادی، این دسته تا ابدالاباد کار می کنن!). 
همه ی چیزا من جمله (الان این چی بود؟!) احساسات. 

یه روز صبح یه صدا از تو کوچه میاد: "نااان خشششکیه ناااان خ...شک"،  دمپایی های پلاستیکی صورتی فسفری (که به منظور اکازیون خاصی خریداری شده بودن اما تکرار روزها هی تو سرشون زد و به صورتی چرک تغییر رنگ دادن و بندهاشون از جا کنده شدن) رو توک پات میندازی و سرتو از لای در آهنی حواله ی کوچه می کنی و داد میزنی: نون خشکییی بیااا،  احساسات اسقاطی دارم.