نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

معلم

خانم ط در چشم های ده ساله ی من آدم غمگینی بود. مادرم که دفتر مشقم را امضاء میزد زیرش برایش مینوشت: با تشکر از زحمات بی دریغ همکار گرامی، معلم فرهیخته و مهربان که... هر چقدر این جمله طولانی تر میشد خانم ط آن روز با من مهربان تر بود. و مهربانی اش البته باز با توجه به درازای جمله چند روزی طول می کشید. مادرم که حوصله نداشت و زیر امضا می نوشت: با تشکر و تقدیر، خانم ط دفتر را پرت میکرد روی میز. برای همین همیشه مینشستم  بغل دست مادرم و اصرار میکردم: بیشتر بنویس، بیشتر بنویس! مادرم گاه سر ذوق بود: نون میخوام یه کاری کنم خانم ط تا آخر ماه برات بندری برقصه. برایش یک جعبه شیرینی پنجره ای اعلای خانگی می پخت و خوشگل میکرد و میفرستاد در خانه شان. خانم ط صبح روز بعد خود شموئیل مقرب بود.

روزهای من زیر دست خانم ط بسته به حال و حوصله مادرم در فراز و نشیب میگذشت تا روز معلم که آن دخترعموهای پولدار و سوگلی کلاسمان برای خانم ط تابلو فرش هدیه آوردند.  ظهر همان روز تا رسیدم خانه به مادرم گفتم: باید سه متر برای خانم ط بنویسی..

اما خانم ط از آن روز به بعد دیگر هیچکس و هیچ چیز را جز دخترعموها ندید و نشناخت.