نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

فصل دیگری

کی مثل من دلش برای زمستان تنگ شده است؟  زمستانی خیلی سرد. صدای سوختن چوب.  بوی عطری شیرین. خزیدن توی لباس پشمی بزرگی و خود را گم کردن توی چشم‌های آدم دیگری.  و شور و بی‌خبری. و جنون و بی‌خبری. و تب کردن و بی‌خبری.