نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

عاشق که می‌شوی اول یعنی خودت را بی حد و حصر دوست داشته ای

نوشته‌ای، عکسی، صفحه‌ای... تو را می‌برد و فکر می‌کنی چقدر دوستش داشتم چقدر دوست داشتم چقدر دوست داشتم وای خدا چقدر من این یارو را دوستش داشتم. و گیرم که حالا هیچ دوستش نداری و گیرم که اصلا آنی نبود که فکر می‌کردی و گیرم که هیچ لایق نبود. خوب می‌دانی تو برندهء بازی بوده‌ای اگر به راستی نرد عشق باخته‌ای. 

هیچکس از عاشقی‌هایش پشیمان نیست. اصلا مگر شدنی است؟