همیشه فکر میکردم تصویر باران از پشت پنجره توی اتاق نیمه تاریکی کنار شعله ای کوچک لذت بیشتری دارد از تماشای شرشرِ آبازسرگذشتگیاش توی بیشهء ناآشنایی. حالا اما دیدن عکسهای بارانهای سرد و خاکستری توی مکانهای نامعلوم و دور و بی آدم و تصور خودم توی آغوش آن دیوانگی بیشتر آرامم میکند. رهایی مگر توی دل راههای بیبازگشت نیست؟