نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

بیا ای همگناه من در این برزخ*

سوز اول پاییز، و تو تخت سوپ خوردن و بعدش چای هل خوردن و شمع روشن کردن و... اینجوری سرما رو  میشه تحمل کرد (می‌دونم جورای دیگه هم میشه ولی بیاید دست رو دلای هم نذاریم). تاروندن دلتنگیها با پرت کردن  عمدی حواس،  و شعر خوندن و گشتن و گشتن میون شعرای  اخوان ثالث  دنبال یه شعر شاد و آخرش دل خوش کردن به همین:

نمی‌خواهم ببیند هیچکس ما را/ نمیخواهم بداند هیچکس ما را / و نیلوفر که سر برمی‌کشد از آب / پرستوها که با پرواز و با اواز / و ماهی ها که با آن رقص غوغایی / نمی خواهم بفهمانند بیدارند


*اخوان ثالث