نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

تا حالا اینجوری از خودم ناامید نشده بودم!

اومدم میخوام بخوابم، یادم نمیاد سیفون رو کشیدم یا نه. همین امروز بود داشتم از پله‌ها بالا میومدم... یا دیروز بود؟ و فکر می‌کردم می‌خوام آدم بهتری باشم. حالا دغدغه‌ام اینه آیا برم چک کنم توی توالت رو یا نه. 

معده‌ام میسوزه. و به خودم می‌خندم. و دلم واسه خودم می سوزه. ایندفعه نه جور دراماتیک توحسی. یه جور بد رقت‌بار ایضا خنده داری... . یه جور واقعی‌ای. هر کدومتون الان هر حس بدی نسبت به خودتون دارید بذارید کنار لطفا. هر چی که می خواد باشه. مطمئن باشید هر چقدر هم شوت و ضایع و خاک توسر بوده باشید نسبت به الان من شاه‌اید! اصلا این خر بدبخت درونمو اصلا دیگه از دستش عصبانی هم نیستم میخوام بگیرم بغلش کنم انقد اوسکوله.