نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

سفرهایی تو را در کوچه‌هاشان خواب می‌دیدند، تو را آن روزهای دور این مرغ‌های دریایی به هم تبریک گفتند...*

چیزی که بیشتر از همه تو این کشور زجرم میده اینه که هیچوقت نمی‌دونم چیزی که گفتم چطور به نظر اومده. نمی‌دونم که، هیچوقت تو کشور خودمونم نمی‌دونیم. منظورم اینه اینجا معیاری ندارم. تو کشور خود آدم تجربه‌های قبلی، تربیت و خلاصه فرهنگ اموخته شده یه خط‌کش همچین کج و کوله‌ای به هرحال دستت میده. اینجا انگار یه سنگریزه رو میندازی تو دریایی که نمی‌دونی تهش کجاس سرش کجاست عمقش چقده. 

فکر می کنم یه چالش بزرگم همینه که با این موضوع کنار بیام. چون انرژی روانی‌ای که ازم می‌گیره نگفتنیه. برای حل این موضوع البته باید یه پله برم عقب. شایدم دوتا. 


*عنوان دخل و تصرفی در شعر سهراب سپهریه