نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

دوبار تنهایی

آدما میان بهت میگن تو تنها نیستی. دیگه ازین به بعد احساس تنهایی نکن، یه دوست کنارت داری. ازین به بعد من هستم. تو همون وقتم می‌دونی همش دروغه. اما دلت میخواد باور کنی.  چشمت رو روی نشونه های بد می‌بندی. با چشم بسته اعتماد می‌کنی. ته دلت هنوز می‌دونی یه جای کار می لنگه. و آخرش از همونجا همه چی وارونه میشه. 

با اینکه تمام مدت می‌دونستی شوکه میشی. از اینکه شوکه شدی هم شوکه میشی! 

من یکی دیگه  ازین بعد دیگه هرگز به کسی دلگرمی الکی نمیدم.  اگه کسی تو حال مرگم باشه اگه در خودم نبینم که آدم اون حرفی که میزنم نیستم، اون حرفو به زبون نمیارم، میخواد حتی یه «نگران نباش» ساده باشه. 

تنهایی خودش به قدر کافی سنگین هست، دوباره حس کردنش وقتی زیر پات خالی میشه کُشنده است.