نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

طاووسی در همسایگی

سیب خریدم که بپزم با عسل و زعفرون که صبح بریزم رو فرنچ تست. ولی همونجور رو ظرفشوییه. اولین باره دلم می‌خواد کاشکی یکی بود کار خونه ام رو می‌کرد. عین مونیکا تو فرندزم تو کار خونه. فقط هم برای خونه  خودم. خونه بابام زیر کونمو به زور تمیز میکردم. دلیل هم داشتم. پشیمون هم نیستم حقیقتش. اما سر خونه خودم وسواس دارم. حتی هرگز غذای ظهر مونده رو نمیخورم. شنبه یا یکشنبه جارو به دست حیاطمو آب و جارو می‌کنم و عن مرغای دریایی رو از کف اش میشورم، لذت و آرامشی که کار خونه ام ، آشپزی و تمیزی و مرتبی اش بهم میده رو کمتر جای دیگه ای میتونم پیدا کنم. 

غصه ام از اینه که نمیدونم تا کی اینجا موندنی ام. یا وقتی بخوام برم چجوری و کجا قراره برم. واسه همین هنوزم بعضی چیزا رو نخریدم. مثلا دوست دارم حالا که یه حیاط کوچولو دارم یه باربکیو براش بخرم. 

گفته بودم چند وقت بود خواب خوب ندیدم. دو سه شبه میبینم. 

یه چیز جالب‌تر از خواب یه ساعت پیش تو بیداری دیدم رفتم بیرون نیم ساعت دویدم سر راهم طاووس درومد به چه خوشگلی