نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

وقتی که نیچه حقیقت را شنید

رسیدم به اونجای داستان که بروگر می‌خواد به نیچه حقیقت رو بگه… 

گذاشتم کنار برای بعد از شام و بیرون رفتن. شاید برای فردا اصلا…