نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی


 

خدا میداند من در یکی از زندگی های قبلی ام چه ماجرای عاشقانه ای را از سر گذرانده ام...یا حتی نتوانسته ام از سر بگذرانم...

شرکت حاجی


 

توی این یکی کالکشن (که باید ترجمه اش کنم!) یک رنگی هست اسمش را گذاشته اند "زرد لیمویی" که بهتر بود می گذاشتند زرد زرده تخم‌مرغ پخته،  و یکی دیگر هست که گذاشته اند "زرد آفتابی" که بهتر بود می گذاشتند زرد زرده تخم‌مرغ عسلی که بوی ک..ن مرغش هنوز نرفته، این کالکشن مثل خود محل کار من است به همه چیز بیشتر از اندازه اهمیت داده اند.  همه چیزهای چیپ را به شکل زننده ای جدی گرفته اند.  به "خاکستری ابری" اش نگاه کن رنگ آدامس شیک جویده شده ای است که چندین  روز از چسباندنش به گوشه ی میز میگذرد و قبل از چسباندن حسابی دست مالی هم شده بوده...

آدرس ها

 

بعضی از خیابان ها مثل دفتر خاطرات هستند. در طولشان که قدم می زنی حس ورق زدن البوم قدیمی عکسی را داری. ناگاه سر یک پیچ دلت می ریزد. زیر سایه یک درخت روبروی ساندویچی، خنده ات می گیرد. کنار ایستگاه اتوبوس غمی توی دلت موج بر می دارد. آدم ها غریبه اند اما زمین زیر پایت تو را خوبِ‌ خوب می شناسد. آدرس بعضی از خیابان ها را باید در ذهن حادثه ای یا خاطره ای یا داستانی  جستجو کرد. گاهی یک زندگی کروکی یک خیابان است.