نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

تنم بوی لوسیون ضدآفتاب میده، دلم می‌خواد بنویسم از همه چیزایی که این روزا تو ذهن و زندگیم میگذره. اینجا نمیشه. شاید یه جای دیگه باز کردم و همه رو نوشتم. 


یه راه داره گذر از این حس خشم و تنفر و عصبانیت. از این حس قربانی بودن. بزرگ‌تر بشی . و خوشحال تر بشی. تو بزرگ بشی اون چیزا و اون آدما کوچیک میشن برات. 

A wasted life

It’s not because I haven’t done anything important in my life

It’s because I’m losing it all 

اینجوری هاست

مگه مردها از مردانگیشون برای پیشبرد کارها استفاده نمیکنن؟ 

چرا وقتی زن‌ها از زنانگیشون استفاده کنن میشه غلط؟!

اگه مردی از تن صداش بهره میبره که مدیر بودن خودش رو ثابت کنه هیچ غلط نیست که زنی برای رسیدن به هدفش سر کار عشوه گری کنه. 

تو دقیقا همونی هستی که فکر میکنی نیستی. 

Even though I know you don’t give a shit

All I wanted was to be good

To do everything in truth


You bloody mother fucking asshole 


کرده ها و نکرده ها

یه میل شدید پنهانی به اشتباه کردن در من وجود داره که هی همیشه از همه طرف مهار شده. واسه همینه گاهی میزنه به سرم برم خودمو غرق کنم، یه جوری همه اشتباه های نکرده ام رو یکجا کنم. 

من کلی تو زندگیم اشتباه کردم نه که نکرده باشم. اما اشتباه آگاهانه نه. به ندرت اشتباه آگاهانه کردم. یعنی وقتی اشتباه کردم که عقلم نرسیده.و در لحظه فکر می‌کردم کارم درسته.  اما یه مدل اشتباه ها هست که تو میدونی داری غلط میکنی اما میکنی چون … نمی‌دونم چرا. نمی‌دونم چی میشه که بعضیا استاد این مدل اشتباه کردنن شاید وسوسه درونشون قویه یا اونا در برابر وسوسه ضعیفن. من این مدل اشتباه رو واقعا خیلی کم کردم. چون با اجازه حاجی‌تون پی اچ دی کنترل نفس داره. همین این در من تبدیل شده به یه معظل. 

رفیق ناباب میطلبیم. 

I would have fallen for you 

I would have run away with you 

I would have broken the box

If you were true

If there was not a mirror always on your eyes, to make you see only  you


If you’re not fooling me then don’t fool yourself my friend 

نمی‌دونم چرا هرچی مینویسم میذارم تو چرکنویس. اینم نمی‌دونم منتشر میشه یا نه. 

امروزم دریا بودم. همون ساحل همیشگی. اگر میتونستم هر روز برم دریا و آفتاب بگیرم میرفتم واقعا. فکر نکنم هرگز خسته بشم. این حال بعدشم خوبه ، میای دوش می‌گیری لوسیون می‌زنی و مثل جنازه می افتی. تازه خیلی هم تو آب نبودم. 

نمیخوام به چیزای دیگه فکر کنم. 


شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش

نه تنها علاقه ام به مشروب برگشته، بلکه احساس نیاز دارم. یعنی این دومی جدیده. یکم برا خودم میترسم. خوشبختانه من همیشه بلد بودم جلو خودمو بگیرم . ولی از یه طرفی دارم از نظر روانی به سمت «به تخمم دنیا و مافیها» کشیده میشم با یه شتاب خوبی. و خب نه که بخوام از  الکل به عنوان کاتالیزور استفاده کنم بلکه قضیه اینه که عواقب اینه مصرف مشروبم زیاد بشه داره میره سمت چپ. 

حالا اون همه چیز خوب نوشتم گذاشتم تو چرکنویس، این بی تربیتی رو منتشر می‌کنم. 


کلمه ها مسئولیت دارند

What I can not forget about you is the moon smiling at me on the beach

دیشب خواب ف رو دیدم. بغل کرده بود منو و خوب و خوش بودیم حرف میزدیم و نوازشم میکرد. دیدی وقتی صبح از خواب خوشی پامیشی واقعیت تو صورتت تف میشه چه حال بدیه؟ اما چشمامو که باز کردم و فهمیدم خواب بوده هیچ ناراحت نشدم. حالم هنوز خوب بود. اینجوری بودم که خوابشم خوب بود. من عاشقش نشده بودم ولی از تموم شدنش خیلی ناراحت شدم. ناراحت هستم. حتی نمی‌دونم که اصلا چقدر برای من خوب بود.  ولی اشتباه کردم اشتباه کردیم . من شاید بیشتر. واقعا امیدوارم خوب و خوش باشه و یه آدم خیلی خوب سرراهش بیاد. چون دیگه امیدوار نیستم به من برگرده. 


One day all alone

بعضی وقتا تو زندگیم دقیقا بدترینش بدترین چیزی که میتونستم تصور کنم پیش اومده. و همین به شدت باعث تعجبم شده چون نرمالش اینه که نه اون خیلی خوبه بشه نه اون افتضاحه. به این میگن تودهنی خوردن از زندگی. 

چطور میشه یه آدم اینهمه قوی باشه ؟ به طور کلی میگم. نه که خودمو بخوام برا شما دوتا سه تا خواننده احتمالا گذری چیز خاصی تصویر کنم. خدا مگه ما رو از چی خلق کرده که انقد میتونیم؟ چطور من هنوز سرپام؟ مگه روح من از چیه؟ 

این روزا یادم نمیرن. 

این روزا با این قیافه فریبنده شون. با تموم زهری که تو دلشونه،

آدم هایی که نبودن. میدونی نبودن آدما بیشتر از بودنشون فراموش نشدنیه؟ 

اندر وصف آن عده ی معدودی که چس نمیشوند

خیلی خیلی یه زن باید خوش شانس باشه که بدون ترس بتونه به مرد تو زندگیش مستقیم بگه خیلی خوش شانسه که اونو داره. 

من از «از دست دادن» نترسیدم.


و این بزرگ‌ترین فضیلت من بود.