نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

نوشته های بی‌ ملاحظه

هم سابق هم فعلی

!?James


این آقای جیمز آرتور هم پیشنهاد میشه

الان داره میخونه:

 I swear that every word you sing, you wrote them for me

Like it was a private show, but I know you never saw me



قبلا Say you won't let go اش رو پیشنهاد داده بودم. اما گمونم این یکی قشنگ‌‌تره. یا فقط چون تازه‌تره؟! به هرحال اسم آهنگ و اسم خواننده تو برچسب‌ها هستن

اومم...عنوان مناسب نمی‌یابم!

 

Christof, let me ask you, why do you think that Truman has never come close to discovering the true nature of his world until now?

- We accept the reality of the world with which we're presented. It's as simple as that.

 

The Truman Show

...

 

شاید جالب‌ترین قسمت این فیلم برای من اونجاییه که همهٔ نشونه‌ها از درو دیوار واسه ترومن میریزن پایین که نره سفر. اما ترومن دیگه به کائنات اعتمادی نداره! 

 

کلید حلِ قضیهٔ انتخاب شدن و انتخاب کردن که مدتیه ذهن منو مشغول کرده و دوتا پست پایین‌ترم ‍‍راجع بهش پست مرتبط گذاشتم، فکر می‌کنم همین باشه. انتخاب شدن وسوسه‌انگیز و به نظر خیلی غریزی و سازگار با طبیعت آدم میاد. و انتخاب کردن البته شجاعانه است. اما نکتهٔ باریک‌تر ز مو این‌جاست که به چه نیرویی اعتماد کنی؟ به اون‌ چیزی که دنیا سر راهت قرار میده؟ و نشونه‌هاش؟ مثلا همون ‍پروانه‌ها و قاصدکای سر راه رسیدن به یه مقصد خاص؟! (که البته توی زندگی تقلبی ترومنی‌ات پربیراه هم ظاهر نشدن!) یا به چیزی به حسی به صدایی که از ته وجود خودت بیرون میاد، جایی که هیچ دوربینی کار گذاشته نشده...

 

(مارچلو تو اون صحنه ای که عکسشو دو پست قبل گذاشتم اجازه میده انتخاب بشه خودشو می‌سپاره به صدای زنی که اون ور دیوارا ازش درخواست ازدواج می‌کنه و البته بلافاصله بعدش مشغول عشقبازی با مرد دیگه‌ای میشه! و خدای من فیلم چقدر در ادامه همراه سرگشتگی مارچلو، درست عین قبل! فوق‌العاده پیش میره و چقدراین فیلم معرکه است!)

 

A real laugh, I could agree

از مریلین مونرو، خوشگل دو عالم نقل است که:

If you can make a woman laugh, you can make her do anything


دارم فکر می‌کنم چقدر دشواره خندوندن زنی که خودش میتونه مردی رو راحت بخندونه... 


انتخاب‌ها


Non scegliere mai. Anche nell'amore è meglio essere scelto.*

*La dolce vita




* هرگز انتخاب نکن. حتی توی عشق هم بهتره انتخاب بشی. 

(البته نظر نگارنده اینه که  !Comunque mai dire mai )

شعر

وزین تعلق بیهوده تا به من چه رسد 

وزان که خون دلم ریخت تا به تن چه رسد


همه خطای منست این که می رود بر من

ز دست خویشتنم تا به خویشتن چه رسد


سعدی

تصمیمات زپرتی

تصمیم دارم یه مدت اینجا ننویسم. یا لااقل کمتر بنویسم. هم این تصمیم رو دارم هم یه سری تصمیمای زپرتی دیگه.

الانم اینو نوشتم اینجا که فردا روزی روم نشه باز بیام یه پست بیخود دیگه بذارم!

امشب حال و هوای یه شب بهاری رو برام داره اگر یه سری دغدغه مزخرفو نداشتم. 

من اشتباه می کردم در مورد زندگی خودم. یه دشت بزرگ رو میدیدم زیر یه آسمون صاف و آبی، یه منظره ی بی نظیر، و فکر می کردم آه چقد کسل کننده! و هیچی نمی فهمیدم و هیچی نمی فهمیدم!


Your world 

is nothing more

than all

tiny things 

you've left 

behind*

* ممنون از اوناییه که آهنگای قشنگ به آدم میدن یا معرفی میکنن


دنیا


دنیایی که من شناختم با آنچه در پندارم پرورانده بودم هزارها سال نوری فاصله دارد. همه ی تعریف ها را باید پاک کنم از نو بنویسم. خوبی ، بدی، شجاعت، حقارت، قدرت، عشق، و حتی آزادی. و بی شک مقاومت خواهم کرد و به این زودی یاد نخواهم گرفت. 

سال ها پیش به کسی گفتم: من برای این دنیا ساخته نشده ام و او باور داشت که برعکس اتفاقا من خیلی آدم سرسختی هستم و خوب از پس این دنیا بر می آیم. بعدها کشف کردیم که سرسختی راز بقا نیست.سازش و انعطاف پذیری و فرصت طلبی کلید های موفقیت اند! 


che se uno deve, per forza emigrare,, allora e' meglio un altro sistema solare*

* ...که اگر کسی باید ناچارا مهاجرت کنه، بهتره به فکر یه سیستم خورشیدی دیگه باشه

,وسطای ترانه la pace sia con te 





نقل قول

مندنی پور برای شروع درآمد داستان نو در کتاب ارواح شهرزاد همین قدر خوب و صمیمی نوشته :
بعضی از ما،  آنقدر اعتماد به نفس داریم که هرچه را نفهمیم، مهمل، بد و چرند می پنداریم. این بخت خوابی یا شاید هم بخت یاری، اندیشه ما را از درگیر شدن،  تشویشِ خلاف آمدِ عادت و مصرف نیروی ذهنی، آسوده می کند. 

منو ببر

آلبالوهایی که کم کم داشتن می گندیدن رو ریختم تو سطل پر از آب، کاهوها رو خرد کردم و هویچ های رنده شده رو ریختم روشون. حیف که غروب شده و روز کدبانوگری من تموم شد. امروز وقت سفارت داشتم... فردا باز میشم اونی که نصفشو نمیخوام!!

اشتباه کردم؟ سعی کردم بهش فکر نکنم و سعی می کنم هنوز.

اون روز داشتم دنبال یه آهنگ دیگه ای می گشتم یه آهنگ دیگه پیدا کردم! میگه:


تو منو ببر، از میون دشمنی روزایی که میان

از انعکاس گذشته ها چون برمیگردن

از آه هایی طولانی برای فریفتن وحشتی که مالیخولیاییت میکنه

از میون باوری که میگه به اندازه کافی قوی نیستم

وقتی مقابل دیوی زمین میخورم که از من بزرگتره

...

منو ببر

از این لحظه ها

از این سال های متجاوز

از هر زمانی که کم میارم

...

منو ببر

وقتی  یه دیوار خیلی بلند جلومو گرفته تا نتونم فردامو ببینم

و منو اونجا میبینی وایسادم و سرمو میون دستام گرفتم

وقتی میون یه عالمه راه خروج از خودم می پرسم کی میدونه کدومش راه درسته

...

منو ببر از این لحظه ها

ازهمه ی  این پوچی که میبینی

جایی که هیچی دیگه نمی تونه بهم آسیب بزنه

هر جا که هست عشقم منو ببر

...

 

کامل نیست. و همینشم تندتند و یه خط در میون ترجمه کردم اسم ترانه و اسم خواننده:

 

 

 portami via , Fabrizio Moro

نسیم هوا

کیست که تواند به آسمان برآمدن؟ 

خدایان آری جاودانه با آفتاب در آن مسکن گزیده اند

اما آدمیان را هر یک چند روزی به شماره داده اند

پس هرچه کنند باری به جز نسیم هوا نخواهد بود...


گیل گمش _ شاملو


خوشبختی

کمی ترسیده ام. حال خوشی دارم و آن ضرب المثل بعد از هر خنده ای گریه ای و.. با اینکه خیلی مسخره است اما خب معمولا کار می کند. 

خرمگسی پشت توری نشسته و زل زده توی چشمهام. فصل، فصل اوست خوش به حالش.

خوشبختی در ماهیت متزلزل لحظه ها تنیده است. چرت محضی بود. خوشبختی ربطی به لحظه ها ندارد. خوشبختی در ماهیت متزلزل آدمها تنیده است.

این آهنگ را میگذارم:

After laughter comes tears
(After laughter comes tears)
After your laughter there'll be tears

When you're in love, you're happy
Oh, and then, when your in a arm, you gaze
(After laughter comes tears)
This doesn't last always



گوشش بدهید، یک بعداز ظهر گرم، خوشتان خواهد آمد.



...

نظر شما چیست؟

من می توانم متمرکز شوم؟

اهمیت ندهم

و بنویسم


Here's to the hearts that ache 

Here's to the mess we make

بغض

بردار دگر بردار

بردار به دارم زن،  از روی پل فردیس


some airplay of our version of events

Put it in all of the papers,
I'm not afraid
They can read all about it
Read all about it